ايالات متحده: خالق اصلي «مجاهدين افغان»، «عرب هاي افغانستان» و طالبان
مصاحبة زبيگنيو برژينسکي با نوول اُبسرواتور مصاحبة زبيگنيو برژينسکي با نوول اُبسرواتور


ايالات متحده در سال هاي اخير سعي داشته است که خود را به مثابه مخالف «بنياد گرائي اسلامي» و مدافع حقوق بشر جلوه دهد و حتي در يک سال گذشته پرچمدار «گسترش دموکراسي در خاورميانه بزرگ» شده است. سران دولت بوش که پس از حمله تروريستي 11 سپتامبر به ساختمان هاي «مرکز تجارت جهان» در نيويورک، سياست فاجعه آميز حمله و اشغال نظامي افغانستان و عراق را سازمان دادند، مکرراٌ مدعي مخالفت ايالات متحده با بنيادگرايي اسلامي شده اند.

در مصاحبه زير كه مدتي پيش انجام شده، زبيگنيو برژينسکي، مشاور عالي امنيت ملي جيمي کارتر تا سال 1980 ميلادي، فاش مي کند که چگونه ايالات متحده در جستجوي راهي براي تحريک اتحاد شوروي، از ماه ها پيش از ورود ارتش سرخ به افغانستان به درخواست دولت اين کشور، کمک مالي و نظامي به بنيادگرايان اسلامي را آغاز نموده بود. برژينسکي اشاره مي کند که : «من به رياست جمهوري توضيح دادم که اين پشتيباني به عقيدة من منجر به مداخلة نظامي شوروي ها خواهد شد.»

اظهارات برژينسکي در اين مصاحبه فاش مي کند که دولت ايالات متحده آگاهانه از «افراط گري اسلامي» به مثابه يک سلاح براي پيشبرد سياست خارجي خود بهره گيري مي کند و اين امري نيست که فقط به افغانستان محدود باشد. به گواه مدارک موثق و منتشر شده اين سياست در سال هاي 90 ميلادي نيز بطور موثر در جريان همکاري و هماهنگي بين پنتاگون و دستگاه هاي امنيتي ايران و عربستان با هدف انتقال «عرب هاي مجاهد افغاني» و تجهيزات نظامي به بوسنيا بکار گرفته شد.

اين نيز شايان توجه ويژه است که پروفسور زلمي خليلزاد، همکار نزديک و شاگرد وفادار برژينسکي، از اواسط دهه 80 ميلادي از مشاوران اصلي سياست گذاران دولت هاي متوالي آمريکا در امور منطقه جنوب غرب آسيا يعني منطقه يي از افغانستان تا عربستان سعودي و شامل ايران و عراق بوده است. اين منطقه يي است که در دهه هاي اخير هدف نفوذ نيروهاي بنيادگرا بوده است. خليلزاد از 23 ماه مه 2001، يعني حدوداٌ چهار ماه پيش از حمله تروريستي به نيويورک، به مقام مشاور ويژه رئيس جمهور و مديريت عالي شوراي امنيت ملي در رابطه با خليج فارس، جنوب غرب آسيا و ديگر مسايل منطقه يي گمارده شد. او تا نوامبر 2003 در اين پست بود و شخصاٌ در رابطه با انتخاب دولت کنوني افغانستان عمل نمود. خاليزاد استراتژيست عمده دولت آمريکا در رابطه با جنگ افغانستان و مسئول «جمع بندي» تجربيات آن براي سناريو عراق بود.

اين سئوال منطقي و بجايي است که اگر ايالات متحده چنين دقيق، موثر و مستقيم در گذشته نزديک از نيروهاي افراطي اسلام براي پيشبرد سياست خارجي خود بهره جسته است، چرا نتواند و نخواهد که در سناريوي تحولات کنوني و آينده در عراق، ايران، سوريه و ديگر کشورهاي منطقه خاورميانه بار ديگر آن ها را به بازي بگيرد. در تحليل تحولات بغرنج منطقه نمي توان به اين سئوال پاسخ نداد.


نوول اُبسرواتور: رابرت گيتس، رئيس پيشين سيا، در خاطراتش مي گويد: سرويسهاي مخفي آمريکايي شش ماه پيش از مداخلة شوروي حمايت از مجاهدين [در افغانستان] را آغاز کردند. در آن زمان شما مشاور امنيتي رئيس جمهور کارتر بوديد؛ به اين ترتيب شما نقشي کليدي در اين امر داشتيد. آيا شما اين گفته را تاًييد مي کنيد؟

زبيگنيو برژينسکي: بله. طبق اخبار رسمي، پشتيباني سيا از مجاهدين در سال 1980 [1358] آغاز شد ، يعني پس از تهاجم ارتش شوروي به افغانستان در 24 دسامبر1979 [3 دي 1358]. اما واقعيت، که تا امروز مخفي نگه داشته شده بود، کاملاً جز اين است. در واقع، در روز3 ژوئية 1979 [12 تير 1358] بود که رئيس جمهور کارتر نخستين فرمان را براي پشتيباني پشت پرده از اپوزيسيونِ ضدِ رژيمِ هوادارِ شوروي در کابل امضا کرد. و در همان روز من يادداشتي نوشتم که در آن به رياست جمهوري توضيح دادم که اين پشتيباني به عقيدة من منجر به مداخلة نظامي شوروي ها خواهد شد.

نوول اُبسرواتور: به رغم اين مخاطره، شما حامي اين اقدام نهاني بوديد؟ يا شايد شما انتظار ورود شوروي در اين جنگ را داشتيد و کوشيديد که به آن دامن بزنيد؟

زبيگنيو برژينسکي: نه دقيقاً اين طور نيست. ما روسها را به سوي مداخلة نظامي نرانديم، اما دانسته احتمال اقدام آنها به مداخله را زياد کرديم.

نوول اُبسرواتور: وقتي شوروي ها مداخلة نظامي شان را با اين بيان توجيه کردند که بر ضد مداخلة نهاني آمريکا در افغانستان وارد جنگ مي شوند، هيچ کس حرف آنها را باور نکرد. با وجود اين، هسته اي از واقعيت در اين بيان نهفته بود...آيا شما امروز هيچ پشيمان نيستيد؟

زبيگنيو برژينسکي: از چه پشيمان باشم؟ اين عمليات مخفي، فکري عالي بود. روسها را اغوا کرد و به دام افغانها کشاند، و شما مي خواهيد که من از اين امر پشيمان باشم؟ در آن روزي که شوروي ها رسماً از مرز افغانستان گذشتند، من نامه اي به رئيس جمهور کارتر نوشتم به اين مضمون که: "ما اکنون فرصت آن را يافته ايم که اتحاد شوروي را درگير جنگ ويتنام شان کنيم." در واقع، طي مدت ده سال مسکو مجبور به ادامة جنگي شد که براي آن رژيم تحمل ناپذير بود؛ جنگي که حاصل آن تضعيف روحيه و سرانجام فروپاشي امپراتوري شوروي بود.

نوول اُبسرواتور: و در کنار اينها، آيا شما پشيمان نيستيد که به تروريستهاي آينده کمک کرده ايد، به آنها اسلحه و خط داده ايد؟

زبيگنيو برژينسکي: براي تاريخ جهان چه چيزي از همه مهمتر است؟ طالبان يا فروپاشي امپراتوري شوروي؟ عده اي دو آتشة اسلامي يا آزادسازي اروپاي مرکزي و پايان جنگ سرد؟

نوول اُبسرواتور: "عده اي دو آتشه؟" اما بارها و بارها گفته شده است که: امروزه بنيادگرايي اسلامي تهديدي است در سرتاسر جهان...


زبيگنيو برژينسکي: چه حرف مفتي! گفته مي شود که غرب در قبا ل اسلام يک سياست جهانشمول دارد. اين هم حرفي است بي معني ؛ اسلامِ جهانشمول وجود ندارد. بياييد به اسلام از ديد منطقي نگاه کنيم نه از ديدگاه عوامفريبانه يا احساساتي. اسلام با يک ميليارد و نيم پيرو، مرتبة اول را در بين اديان جهان دارد. اما چه نقطة اشتراکي است بين بنيادگرايان عربستان سعودي، ميانه روهاي مراکشي، نظامي گراهاي پاکستاني، مصرِ هوادار غرب و آسياي مرکزي غيرمذهبي (سکولار)؟ نه چيزي بيشتر از آن که کشورهاي مسيحي را به هم پيوند مي دهد....


برگرفته از نامه مردم ارگان نشراتي حزب توده ایران
November 18th, 2004


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
بیانات، پیامها و گزارشها